صلیبیون
جملاتی از کاربرد کلمه صلیبیون
صلیبیون در هنگام حرکت به سوی اورشلیم، تلاش کردند با فاطمیان مذاکره کنند ولی مفید واقع نشد. صلیبیون پس از تصرف اورشلیم متوجه شدند که فاطمیان در حال تدارک حملهای به آنان هستند. در ۱۰ اوت گادفری بوین، سربازان باقیمانده را در یک راهپیمایی یک روزه از اورشلیم به سمت اشکلون هدایت کرد.
بعد از مرگ بوهموند ششم در ۱۰ مارس ۱۲۷۵، پسرش بوهموند هفتم پیمان صلح با بیبرس را در اواخر مه ۱۲۷۵ تجدید کرد. با عقد پیمان صلح با امیرنشینهای بزرگ صلیبی، جنگ میان ممالیک و صلیبیون حدود ۱۴ سال متوقف شد. تا اینکه در سال ۱۲۸۵ جنگ بار دیگر در زمان منصور قلاوون آغاز شد و سرانجام در سال ۱۲۹۱، با بیرون صلیبیون در زمان اشرف خلیل، پسر منصور، با انقراض پادشاهی اورشلیم به پایان رسید.
او در هنگام برپایی نخستین جنگ صلیبی به لشکر خویشاوند خود گادفری دوک بوین پیوست. او از اربابان برجسته درجه دوم در جنگ صلیبی بود. او در تصرف و ایجاد دولت صلیبی ادسا به بالدوین بولونی کمک کرد. او بعداً به ارتش اصلی صلیبیون بازگشته و در محاصره انطاکیه، فرماندهی لشکر هفتم سپاه صلیبی را در جریان نبرد علیه کربوغا بر عهده داشت. پس از این جنگ صلیبی موفق، او به اروپا بازگشت و پیش از ۱۱۲۴ درگذشت.
وی در این کتاب نحوه فتح و بازپسگیری شهر لیسبون توسط آلفونس یکم، پادشاه پرتغال، از مسلمانان را در جریان بازپسگیری اندلس شرح میدهد. همچنین وی در این کتاب به نحوه سفر دریایی صلیبیون و عملیات نظامی آنها در دریا و محاصره در جنگ و روابط دیپلماتیک طرفین توجه و علاقه وافری نشان دادهاست. رائول در این اثر تفاسیری را در توضیح دلایل پیروزی در ایبری و چرایی شکست در شرق آورده است. و در آخر از اهداف و آرمانهای جنگ صلیبی و جنگ مقدس نیز اطلاع میدهد.
آنها همزمان با پیروزیهایشان، دولتهایی لاتین و صلیبی مانند پادشاهی اورشلیم، کنتنشین طرابلس، شاهزادهنشین انطاکیه و کنتنشین ادسا را پایهریزی کردند که با آرمانهای مذهب شرقی امپراتوری بیزانس منافات داشت. آنان خواستار بازگردانی سرزمینهایی بودند که مسلمانان از آنان گرفتهبودند، ولی اکنون بیشترشان به دست لاتینهای کاتولیک افتاده بود. پس از تصرف اورشلیم، بیشتر صلیبیون به خانههایشان بازگشتند که باعث شد پادشاهی صلیبی در طول جنگ صلیبی دوم و سوم در مقابل مسلمانان آسیبپذیر شود.
در اول اکتبر ۱۲۰۲ ناوگان صلیبیون و ونیزیها متشکل از ۴۸۰ کشتی در میان شور مردم و کشیشان به راه افتاد.
در این زمان عراق صحنه آشوبها و انقلابهایی بود که به وسیله اعراب و ترکها رهبری میشد. اما در شام، تتش در سال ۱۰۹۵ میلادی درگذشت و پسرانش رضوان، حاکم حلب، و دقاق، حاکم دمشق، پس از کوششهای فراوان بر اوضاع مسلط شدند. اورشلیم به حکومت ارتقیان انتقال یافت. طرابلس زیر سلطه شیعیان بنی عمار بود. فاطمیان مصر با استفاده از این آشفتگی به گسترش اراضی خویش در فلسطین پرداختند و اورشلیم را تسخیر کردند و موصل زیر فرمان کربوغا بود. همه این حاکمان پس از رسیدن صلیبیون به انطاکیه به جنگ با آنها برخاستند، ولی در بازپسگیری انطاکیه ناکام ماندند.
پیروزی در آرسوف بسیار مهم بود زیرا سبب شد تا صلیبیون از زیر فشار شکست ناپذیری صلاحالدین خارج شوند و روحیه خود را بازیابند. با این وجود، این نبرد تلفات فراوانی حتی برای مسلمانان در برنداشت. ریچارد به عنوان فرمانده نیروهای صلیبی، پس از نبرد شهرت فراوانی به خاطر شکست دادن صلاحالدین کسب کرد و لقب شیردل به وی داده شد و سبب شد تا وجهه وی به عنوان بک فرمانده بزرگ و کارآمد بر همگان، به خصوص خود صلیبیون آشکار شود.
سرانجام فریدریش در اواخر ژوئن ۱۲۲۸ به قصد اراضی مقدس حرکت خود را آغاز کرد. پاپ در نامهای به جرالد سراسقف اورشلیم و روسای فرقههای نظامی اعلام کرد که امپراتور جزو صلیبیون نیست بلکه دشمن دین و مسیح است. فریدریش برخلاف ممنوعیتهای پاپ به سمت شرق حرکت کرد تا طبق برنامه، فرماندهی نیروهای صلیبی را در آنجا بر عهده بگیرد. طبق حکم کلیسا، آنها نه حق داشتند با وی عهد و پیمان ببندند و نه در اجرای نقشههایش همکاری کنند. همانطور که در مورد تمام تکفیرشدگان معمول بود، صلیبیون حق نداشتند هیچگونه ارتباطی با او برقرار کنند.
کشتار در ادامهٔ روز نیز ادامه یافت. تمام مسلمانان کشته شده و یهودیانی که در کنیسه جامع پناه گرفته بودند، بوسیلهٔ صلیبیون و همراه با کنیسهشان به آتش کشیده شدند. روز بعد، زندانیان تنکرد در مسجد الاقصی نیز کشته شدند. با این وجود، واضح است که برخی از مسلمانان و یهودیان این شهر از این کشتار، جان سالم به در برده یا فرار کردند یا برای دریافت خونبها به اسارت درامدند. جمعیت مسیحی شرقی این شهر، پیش از محاصره توسط فرماندار شهر اخراج شده بودند و بدین ترتیب از این کشتار جان سالم بدر بردند.