صلوح

معنی کلمه صلوح در لغت نامه دهخدا

صلوح. [ ص ُ ] ( ع مص ) نیک گردیدن. ( منتهی الارب ). نیک شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( دهار ) ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِمص ) مصلحت. || نیکی. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه صلوح در فرهنگ فارسی

نیک گردیدن

جملاتی از کاربرد کلمه صلوح

ز خویش پرس حکایت که در صلوح ارادت یکیست زاهد و خرابی و کشیش کنشتی
گر ز عطار این سخن می‌نشنوی بشنو از مرغ سحر صور صلوح
نوشته‌اند بر اوراق کارنامهٔ عشق که رند را نبُود در صلاح و توبه صلوح