صفات واجب

معنی کلمه صفات واجب در لغت نامه دهخدا

صفات واجب. [ ص ِ ت ِ ج ِ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صفات باری شود.

جملاتی از کاربرد کلمه صفات واجب

ممکن نیارمش خواند، زآن جهت که هر دم از وی صفات واجب، گردد پدید صد ره
علاوه بر اين ، آنچه درباره عترت طاهره بگوييم از علم و اراده و قدرت و تصرف و رضاو غضب و حلم و عفو و رحمت و تفصل و تكرم و ديگرفضايل به هر اندازه كه برسد و گوينده هر چه مبالغه كند همگى تا سر حد امكان خواهدبود و ميان صفات ممكن و صفات واجب هيچ گونه شباهت و هم شكلى وجود ندارد و سنخيت ميانآنها از اصلى متنفى است كجا توان مقايسه نمود ماين صفت ذاتى مطلق و صفت عرض ميانآنچه كه هيچ كيفيت ندارد و هيچ زمان او را فرا نمى گيرد و با آنچه به هزار كيفيت پابندو در دست زمان گرفتار است ميان خود اصيل استقلالى و وجود تبعى كه هستى اش ازديگرى است ميان ذات ازلى ابدى و ذات حادث معتبر با اين همه فرق ها كه لازمه صفاتممكن است هيچ گونه شرك و غلوى هرگز متصور نيست . (234)
گر بود ممکن صفات واجبی در وی عجب ور بود واجب چرا ممکن بدان‌گویاستی