صعبه

معنی کلمه صعبه در لغت نامه دهخدا

( صعبة ) صعبة. [ ص َ ب َ ] ( ع ص ) تأنیث صعب : دابة صعبة؛ چاروائی سرکش. ( منتهی الارب ). || زن تند و سرکش. ( منتهی الارب ).
صعبة. [ ص َ ب َ ] ( اِخ ) دختر عبداﷲبن مالک حضرمی است. وی بنقل اسدالغابة خواهر علأبن حضرمی است. ابن قتیبه در عیون الاخبار آرد: صعبة از بنات فارس بود، ابوسفیان وی را بزنی گرفت ولی هند چندان اصرار ورزید تا او را طلاق گفت و عبیداﷲ او را بگرفت ولی ابوسفیان دل بدو بسته بود و در حق او گفت :
انا و صعبة فیما تری
بعیدان و الود ود قریب
فالا یکن نسب ثاقب
فعند الفتاة جمال و طیب
لها عند سری بها نخرة
یزول بها یذبل او عسیب
فیالقصی الا فاعجبوا
فللوبر صار الغزال الربیب.( عیون الاخبار ج 4 ص 101 ).و رجوع به المعرب جوالیقی ص 62 شود.

معنی کلمه صعبه در فرهنگ عمید

= صعب

معنی کلمه صعبه در فرهنگ فارسی

دختر عبدالله بن مالک حضرمی است

جملاتی از کاربرد کلمه صعبه

68- ابو محمد طلحة بن عبيدالله قريشى تيمى ، مادرش صعبه ، خواهر علاء حضرمى، مى باشد. رسول خدا (ص ) بين او و زبير برادرى انداخت . طلحه از دشمنان سر سخت عثمان بود و مردم را عليه او تحريك و به آشوب و قيام دعوت مى نمودند تا اينكه عثمان  كشته شد. طلحه نخستين كسى بود كه دست بيعت به دست على زد، اما ديرى نپاييد كه دربصره به بهانه خونخواهى عثمان به جنگ با على برخاست . مروان در اثناى جنگ او رانشانه گرفت و به انتقام عثمان او را كشت (ه 36). اصحاب صحاح 38 حديث از او روايت  كرده اند. شرح حالش در نقش عايشه ، و جوامع السيره (ص 281) آمده است .

انّهم - واللّه - لم ينفروا من جور، و لم يلحقوابعدل ، و انّا لنطمع فى هذا الاءمر اءن يذلّل اللّه لنا صعبه ، ويسهّل لنا حزنه ، ان شاءالّه ، و السّلام .(160)

حضرت فاطمه عليه االسلام انس با كسى نمى گرفت جز حضرت رسول صلى الله عليه و آله شب و روز خود را به مراحم آن بزرگوارمشغول مى نمود، حتى در روز روزها و قيام ليالى مراقبت و مواظبت فوق العاده مى كرد وبر عبادات و طاعات اقبال و اهتمام چنان مى نمود كه زنان زمانش ‍ متحير بودند كه فاطمه با اين كمى سن چگونه تحمل مشقت هاى زياد صعبه كه خارج از عادت بشر است مى نمايد.