صحنه گردان

معنی کلمه صحنه گردان در لغت نامه دهخدا

صحنه گردان. [ ص َ ن َ /ن ِ گ َ ] ( نف مرکب ) گرداننده صحنه. تغییردهنده صحنه. آنکه وظیفه نمایش دهندگان روی سن را فرایاد آنان آرد و بدیشان تذکر دهد .

معنی کلمه صحنه گردان در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه وظیفه نمایش دهندگان را روی صحنه به یاد آنان آورد و بدیشان تذکر دهد گرداننده صحنه .

جملاتی از کاربرد کلمه صحنه گردان

2 - روى كار آمدن بنى اميه و اين حقيقت كه اغلب آنها تاسال فتح مكه (هشت هجرت ) يعنى 21 سال پس از دعوت اله رسول اكرم صلى الله عليه و آله و پس از اينكه صحنه گردان همه و يا اكثر كارشكنيها و ستيزه جوئيها بر عليه اسلام همان بنى اميه بودند موضوع نياز به احاديث جعلى رابراى جا افتادن آنها به صورت يك امر ضرورى متجلى ساخت و آنان هرچه توانستندجعل حديث را ترويج كردند.

ماءمون جواب داد: اما اختلاف ميان شما و علويان ، سبب و باعث آن شما بوده ايد اگرمنصفانه رفتار مى كرديد آنها بر شما برترى داشتند، پيشينيان من كه با علويان بدرفتارى كردند قطع رحم نمودند من از اين كار به خدا پناه مى برم ، از اينكه على بن موسى را وليعهد خويش كردم پشيمان نيستم ، از او خواستم كه به جاى من خلافت كند ولى قبول نكرد قضاى حتمى خداوند جاى خويش گرفت ((و كان امرالله مقدورا)) (بدرستى كه دانشمندترين ، سياستمدارترين و فتنه جوترين خليفه عباسى ماءمون عليه اله است در محضر عباسيان كه همگى از دسيسه هاى او مطلع و در واقع صحنه گردان فتنه بودندچنين خود را بيگانه و خيرخواه جلوه ميدهد ببينيد با مردم عوام بى چاره چه مى كرد؟!)

در نقطه مقابل (با اینکه حزب توده صحنه گردان شورش نان در تهران نبود)، امّا گسترش آن در سال‌های ۱۳۲۲ و ۱۳۲۳ مدیون آن خیزش بزرگ است.