معنی کلمه شیمت در لغت نامه دهخدا
سخنهای منظوم شاعر شنیدن
بود سیرت و شیمت خسروانی.منوچهری.سلوک کن بر طبق ستوده تر اطوار خود و راه نماینده بر اخلاق خود و نیکوتر شیمتهای خود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313 ).
رجوع به شیمة و شَیَم شود.
شیمة. [ م َ ] ( ع اِ ) خوی و عادت و طبیعت. ( ناظم الاطباء ). شیمه. خو. ( منتهی الارب ). خلق. ( اقرب الموارد ). رجوع به خوی شود.