جملاتی از کاربرد کلمه شیرین جواب
چو هندو زلف دود آسای او آتش نشین چو طوطی لعل شکّر خای او شیرین جواب
یک بوسه بیش نیست سؤال من از درت با من به تلخی از لب شیرین جواب چیست
فرهاد را به عشق ز حرف وفا سلیم در کوه داده صورت شیرین جواب تلخ
ندانم زان لب شیرین جواب تلخ چون آمد ؟ تو پنداری که شکر شد به بخت وطالع من سم
گفتم میانه دولت چیست گفت هیچ ای من ببوسم آن لب شیرین جواب را
یافتش زیرکدل و شیرین جواب از لب شِکر چه زاید شکرآب
گرچه شد تنگ شکر ز احسان او هر چشم مور روزی ما زان لب شیرین جوابی بیش نیست
اگرچه زان لب شیرین جواب تلخ دهند ولی بگاه شکر خنده جان شیرینند
بت من از لب شیرین جواب تلخ دهد جواب تلخ شگفت است از آن لب شیرین