معنی کلمه شیخ نو در لغت نامه دهخدا شیخ نو. [ ش َ ن َ ] ( اِخ ) دهی دو فرسخ میانه جنوب و مشرق قیر است بفارس. ( از فارسنامه ناصری ).
جملاتی از کاربرد کلمه شیخ نو آن ماه همه شیخ نوان بود به مجلس این ماه همه شوخ جوانست به خرگاه من شیخ نوان بدل ندارم دوست تا شوخ جوان ماه رخسارست پس خطا باشد اینکه میگویند نیست راه آنکه شیخ نو جویند