شککال

معنی کلمه شککال در لغت نامه دهخدا

شککال. [ ش َ ک َ ] ( هندی ، اِ ) به معنی وقت شکر است که معروفترین تاریخهای هندوان است و آن تاریخ مرگ پادشاه غاصبی به همین نام بوده است. ( از التفهیم ص 239 ).
شککال. [ ش ِ ک َ ] ( اِخ ) بزرگترین و معظم ترین پادشاهان هندوستان بوده. ( آنندراج ) ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). مردی بوده است که به غلبه کار گرفت و بر زمینهای ایشان [ هندوان ] مستولی شد و ایشان را همی بیازرد. چون او را بکشتند تاریخ از سال آسودن از وی کردند. ( التفهیم ص 239 ). رجوع به ماده قبل شود.

جملاتی از کاربرد کلمه شککال

شککال به معنی وقت شک می‌باشد که در واقع تلفیقی از سالهای شمسی و ماه‌های قمری است که در اصطلاح به آن دماسه می‌گویند که ابوریحان بیرونی در مورد این تقویم در کتاب مسعودی چنین می‌نویسد: هندوها را تقویم‌هاست که برخی کهن و برخی نو، و آنکه از همه مشهور تر است میان ایشان و مستعمل شککال، و به معنی وقت شک؛ که بنا به احتساب ابوریحان بیرونی فاصله آن با تقویم یونانی ۱۰۱۹۲۷۳ روز و با تقویم یزدگری ۱۳۶۳۵۹۷ روز و با تقویم هجری قمری۱۳۵۹۹۷۴ روز می‌باشد.
یکی از قدیمی‌ترین تقویم‌های هندوها، تقویم شککال است. شک پادشاه ظالمی بود که بر مردم هند سیطره داشته‌است تا اینکه مردم هند قیام کردند و خود را از سیطره این پادشاه ستمگر رهانیدند.