شکو

شکو

معنی کلمه شکو در لغت نامه دهخدا

شکو. [ ش َک ْوْ ] ( ع اِ ) شتر ریزه. || بیماری. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || گله. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ناله. ( ناظم الاطباء ).
شکو. [ ش َک ْوْ ] ( ع مص ) شکاة. ( ناظم الاطباء ). گله کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). رجوع به شکاة شود.
شکو. [ ش َک ْوْ ] ( اِخ ) نام پدر بطنی از تازیان. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ).

معنی کلمه شکو در فرهنگ فارسی

شار ریزه یا بیماری یا گله و ناله .

معنی کلمه شکو در دانشنامه عمومی

شمشیرهای ژاپنی بر واحد ( Shaku ) شکو اندازه گیری می شوند. ( ۱ شکو = تقریباً ۳۰٫۳ سانتی متر یا ۱۱٫۹۳ اینچ که بسیار نزدیک به یک فوت است چون هر فوت ۱۲ اینچ و ۳۰٫۳۴ سانتی متر است ) همچنین برای دقت بیشتر هر «سان»، «بو» و «رین» به ترتیب برابر با ( یک دهم، یک صدم و یک هزارم شکو ) مورد استفاده قرار می گیرد.
تیغه بلندتر از دو شکو ( ۶۱ سانتی متر ) دایتو ( شمشیر دراز ) نامیده می شود. شمشیرهای کتانا در این بخش قرار می گیرند که متداول ترین و معروفترین نوع شمشیر ژاپنی است.
• یکاهای طول
• واژه ها و عبارت های ژاپنی
• مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع

معنی کلمه شکو در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۳(بار)
و شکایت و شکوی و شکاة: اظهار اندوه است چنانکه راغب گفته به عبارت دیگر: توصیف گرفتاری. ، . . مشکاة را بهتر است محفظه و چراغدان گفت اهل لغت آن را روزنه بی نفوذ گفته‏اند و به قولی کاسه قندیل است. المنجمد گوید: آن هر روزنه غیر نافذ است. و هر چیزی که در آن یا بر آن چراغ می‏گذارند. در مجمع فرموده: آن شکافی است در دیوار که بر آن شیشه گرفته‏اند. چراغ پشت آن شیشه می‏شود و شکاف را درب دیگری است که چراغ را از آن وارد می‏کنند و به قول مجاهد: مشکاة قندیل و چراغ است. مصباح فتیله آن . مشکاة مثل قلب مؤمن است که نور ایمان در آن می‏باشد. معنی آیه در نور خواهد آمد در تفسیر برهان از امام صادق علیه السلام نقل است که فرموده «اَلْمِشکاةُ جَوْفُ الْمُؤْمِنِ وَ الْقِندیلُ قَلْبُهُ وَ الْمِصْباحُ النُّورُ الَّذی جَعَلَهُ اللّهُ فی قَلْبِهِ».

جملاتی از کاربرد کلمه شکو

لطیفه‌ای دیگر ازین عجبتر شنو. اهل خدمت چون نالند از غیر دوست بدوست نالند، و از غیر دوست بدوست نالیدن در راه جوانمردان شرک است که تا غیری می‌نبیند ازو بدوست می‌ننالد، باز اهل حرمت چون نالند از دوست بدوست نالند و از دوست بدوست نالیدن عین توحیدست، از روی ظاهر شکوی می‌نماید امّا از روی باطن شکرست. می‌باز نماید که جز تو کسی ندارم با که گویم، جز تو کسی را نبینم بکه نالم، خلق پندارند که وی گله میکند و او خود باین سخن اخلاص محبت عرضه می‌کند از اینجاست که حق جلّ جلاله از ناله ایوب خبر داد که: «مَسَّنِیَ الضُّرُّ» و با این ناله او را صابر خواند که: «إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ»، اگر شکوی بودی او را صابر کی خواندی، باز نمود که شکوی آن گه بود که بغیر ما نالد، امّا چون بما نالد آن شکوی نبود، ایوب نگفت: ای عالمیان: «مَسَّنِیَ الضُّرُّ» بلکه گفت: «رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ» عجز و فقر خویش بحضرت مولی بنهاد ذلّ خویش بر بی‌نیاز عرنه کرد و ادب حضرت بنعت حرمت بجای آورد، اینست بیان تعظیم حرمت و شرط آداب عبودیت.
در جریان جنگ‌های ناپلئونی بیشتر ارتش‌های کلاه‌های پیشین خود را به نفع شکو کنار گذاشتند اما دو استثنا مهم که هنوز از کلاه‌های قدیمی استفاده می‌کردند نارنجک‌اندازان و هنگ گارد سلطنتیارتش بزرگ فرانسه بودند. هنگ پاولوفسک روسیه نیز پس از عملکرد بسیار خوبشان در نبرد فریدلند در سال ۱۸۰۷ میلادی اجازه یافتند تا کلاه‌های اسقفی خود را نگه دارند.
تا گمان آید که بر تو ظلم رفت چون ضعیفان شور و شکوی می‌کنی
«شیخ الاسلام گفت: خیرجهٔ بود غلام بوده، بکاز یار کاه در گورست» خواجه وی نالان و شکوان بودی، از وی چیزهاء می‌دید و کرامت عظیم، ویرا آزاد کرد. وی بکاز یار کاه آمد آنجا می‌بود بآن دون خانچهٔ کرد و مقام کرد. شیخ الاسلام گفت که من پسر خواجهٔ وی دیده‌ام و مرا از وی حکایت کرد، و وی گفت: وقتی سیل آمده بود و وی برسرتلی سنگی شده بود و می‌گفت: خداوندا! هر که از تو سیم باید سیم بده، و هرکه زر باید زرده و هر که غلام و زمین خواهد، و چیزی می‌خواهد می‌ده، خیرجهٔ خود تو بس.