شوشب

معنی کلمه شوشب در لغت نامه دهخدا

شوشب. [ ش َ ش َ ]( ع اِ ) کژدم. || شپش. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مورچه. ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه شوشب

سرو چمن اى ماه من در محفلم شوم حزون دل ديوانه ام در محفلم شو آخر تو رحمى بر من بيچاره بنمااى مونس ديراينه ام در محفلم شو شب تا سحر چشمم بود در انتظارت اى همدم تنهائيم در محفلم شو بس بى وفائى كرده اى جانم ربودى بهر خدا كن تو وفا در محفلم شو شب همچو بومى در غمم در لانه خودروزم چو بلبل در قفس در محفلم شو كى از من عاشق جفائى تو بديدى اى شمع روشن زاى من در محفلم شو گفتم دگر با دلبرى عهدى نبندم اما توئى مه پيكرم در محفلم شو اى احمدى بگذر زياد گلرخان توتاكى بگوئى دلبرم در محفلم شو