شوریده زلف. [ دَ / دِ زُ ] ( ص مرکب ) ژولیده موی. ( ناظم الاطباء ) : گر نداری باورم بشنو که خلقان کرده اند نام اوشوریده زلف و نام من شوریده حال.امیر معزی.دستار درربوده سران را به باد زلف شوریده زلف و مقنعه عید بر سرش.خاقانی.|| از اسمهای محبوب است. ( از آنندراج ).
معنی کلمه شوریده زلف در فرهنگ فارسی
( صفت ) ژولیده موی .
جملاتی از کاربرد کلمه شوریده زلف
کارم ز پیچ زلفت شوریده گشت و مشکل شوریده زلف خود را بر کار مشکلم نه
گر نداری باورم بنگر اچسان نامیدهاند ا نام او شوریده زلف و نام من شوریدهحال
دستار در ربوده سران را به باد زلف شوریده زلف و مقنعهٔ عید بر سرش
تا چه سودا بر سرت افتاده از آن شوریده زلف یا چو ما مفتون شدی بر نرگس هندوی خویش