[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: شور (۴ بار) «شوری» از مادّه «شَوْر» هر گاه مصدر و به معنای «مشاورت» بوده باشد; باید در آیه فوق کلمه «ذو» در تقدیر گرفته شود «أَمْرُهُمْ ذُو شُوری بَیْنَهُمْ» آن گونه که بعضی از مفسران گفته اند، و یا حمل بر مبالغه و تأکید شود; زیرا ذکر «مصدر» به جای «وصف» معمولاً همین معنا را می رساند. ولی اگر «شوری»، به معنای کاری که در آن مشورت می شود، بوده باشد آن چنان که «راغب» در «مفردات» گفته «اَلاَمْرُ الَّذِی یُتَشاوَرُ فِیْهِ» دیگر نیازی به تقدیر نیست (دقت کنید).
جملاتی از کاربرد کلمه شورى
پاسخ - همانطور كه در ضمن بحث پيرامون روايات وارده در شان نزول آيه خوانديم اين حديث در كتب متعدد از خود على (عليه السلام ) نيزنقل شده است از جمله در مسند ابن مردويه و ابى الشيخ و كنزالعمال - و اين در حقيقت بمنزله استدلال حضرت است به اين آيه شريفه . در كتاب نفيس(الغدير) از كتاب سليم بن قيس هلالى حديث مفصلى نقل مى كند كه على (عليه السلام ) در ميدان صفين در حضور جمعيت براى اثبات حقانيت خود دلائل متعددى آورد از جمله استدلال بهمين آيه بود. و در كتاب غاية المرام از ابوذر چنين نقل شده كه على (عليه السلام ) روز شورى نيز به همين آيه استدلال كرد.
امر دومى كه بود، اين بود كه همه قشرها با هم متحد شدند، در اين مساءله همه متحدبودند، اگر يك اشخاصى هم بودند كه يك انحرافى داشتند، در اين شورى كه مردمداشتند، آنها ساكت بودند، كارشكنى نمى كردند، همه با هم مجتمعاعمل كردند و پيش رفتند و همه با هم اسلام را مى خواستند، اين دو تا مطلب اساس پيروزىاين مملكت بود.
O اين آيه به مظلوم ، اجازه دادخواهى و فرياد مى دهد، نظير آيه ى 41 سوره شورى كه مى فرمايد: (و لِمَن انتَصر بعد ظلمِه فَاولئك ما عَليهم مِن سبيل ) و هركس پس از ستم ديدن ، يارى جويد و انتقام گيرد، راه نكوهشى بر او نيست .
بعضى گفته اند: كلمه (عذب ) به معناى آب پاكيره است ، و كلمه (فرات ) بهمعناى آ بى است كه سوز عطش را مى شكند، و يا آبى است كه خنك باشد. و كلمه (سائغ) آن آبى را گويند كه از گوارايى ، با سهولت به حلق فرو رود. و كلمه (اجاج )به معناى آبى است كه به خاطر شورى و يا تلخى ، حلق را مى سوزاند.
شيخ در كتاب ولايت مجالس به اسناد خود از ابى ذر (رضوان الله عليه )نقل مى كند حديث قسم دادن على ( عليه السلام ) عثمان و زبير و عبد الرحمن بن عوف و سعدبن ابى وقاص را در روز شورى ، و داستان احتجاج آن حضرت را با نامبردگان واستدلال او را به نصوصى كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) درباره جانشينى اوفرموده و تصديق همه نامبردگان فرمايشات او را، از جمله آن احتجاجات يكى همين آيه موردبحث ما است ، كه امام قسمشاءن مى دهد و مى فرمايد آيا كسى در بين شما مسلمين غير من هستكه در حال ركوع زكات داده و آيه قرآن در حقشنازل شده باشد؟! همگى عرض كردند نه .
ه - تنگى رزق و مسائل تربيتى : گاه تنگى رزق به خاطر جلوگيرى از طغيان مردم است، چنانكه در آيه 27 شورى (همين سوره ) مى خوانيم : و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوافى الارض
و اين خواب مادرى است پاكدامن كه مى خواهد در آغوش پرمهرش كودك دلبندى را پرورشدهد كه روزگارى آتش بر دل سوختگان شيدا زند و شراب عشق را شورى ديگر اندازد.
پيغمبر بزرگ اسلام (ص ) در روز غدير آنان را براى اين مقام در حالى كه خدا و ملائكهو مردم شاهد و ناظر اين جريان بودند معرفى كرد اما حق ، يعنى مقام زعامت اسلامى از دستصاحبانش خارج گرديد و خويش و بيگانه و دور و نزديك بر سر آن نزاع مى كنند و درميان خودشان بگونه اى آنرا به شورى گذارده اند كه گويا زمامداران واقعى اسلام رانمى شناسند و نمى دانند كه آنان كجا هستند!!
و در آيه 51 سوره شورى آمده است : و ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا او من وراء حجاب: (براى هيچ انسانى ممكن نيست كه خداوند با او سخن بگويد مگر از طريق وحى يا ازپشت پرده (غيب )).