شور انگیختن

معنی کلمه شور انگیختن در لغت نامه دهخدا

شور انگیختن. [ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) تهییج کردن. اثاره. ( یادداشت مؤلف ) :
جنگی که تو آغازی صلحی که تو پیوندی
شوری که تو انگیزی عذری که تو پیش آری.منوچهری.بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن
کز بس شکار آویختن می بگسلد فتراک تو.خاقانی. || فتنه و آشوب برپا کردن :
ای بسا شورا کز آن زلفینکان انگیختی
گر نترسیدی تو از منصور عادل کدخدای.منوچهری.هر روز بهر دستی رنگی دگرآمیزی
هر لحظه بهر چشمی شور دگر انگیزی.خاقانی. || بانگ و فغان برآوردن :
صبح پیش ازوقتشان عید از درون برساخته
مرغ پیش از وجدشان شور از نهان انگیخته.خاقانی.

معنی کلمه شور انگیختن در فرهنگ فارسی

اثاره یا فتنه و آشوب برپا کردن

جملاتی از کاربرد کلمه شور انگیختن

زین تردد روز و شب کار من است ناله و زاری و شور انگیختن
به شور انگیختن چندین مکن زور که شیرین تلخ گردد چون شود شور
آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن اینک اینک عشق می‌آید به شور انگیختن
بود شور انگیختن پیوسته ایشان را عمل بود رنگ آمیختن همواره ایشان مستعار