شهر پناه

معنی کلمه شهر پناه در لغت نامه دهخدا

شهرپناه. [ ش َ پ َ ] ( اِ مرکب ) حصار. بارو و حصاری که دور شهر برای محافظت آن بنا کنند. ( ناظم الاطباء ). شهربند. ( آنندراج ). || استحکاماتی که در اطراف حصار قلعه برپا نمایند. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شهر پناه در فرهنگ فارسی

شهر بند حصار

جملاتی از کاربرد کلمه شهر پناه

در سال ۱۰۳۷ قمری، شاه عباس، امام‌قلی خان (بیگلربیگی فارس) را مأمور تصرف بصره کرد. امام‌قلی خان با سپاه بزرگی به‌سوی بصره شتافت. اهالی بصره سر به اطاعت گذاشتند و عثمانیان از ترس به قلعهٔ شهر پناه بردند. در این زمان خبر فوت شاه عباس و انتشار آن میان قزلباشان باعث شد سپاه صفوی از بصره عقب‌نشینی کند.
من شاهد قضايائى كه در مدرسه فيضيه واقع شد در زمان آن پدر و اين پسر بودم . درزمان پدر آنقدر شدت كردند، آنقدر فشار آوردند بر اين مدرسه فيضيه و همه مدرسه هاو همه مساجد و همه ملت و تمام روحانيت كه روى تاريخ سياه شد . طلاب مدرسه فيضيهقبل از آفتاب بايد از حجره هاى خودشان به باغات شهر پناه ببرند كه وقتى در مدرسهبودند مامورين مى آمدند و آنها را مى بردند و خلع لباس مى كردند . يا به نظام وظيفهيا به نظام اجبارى مى بردند، و آخر شب بر مى گشتند به مدرسه . علماى اسلام در زمانآن پدر آنچنان تحت فشار بودند، علماى درجهاول را از خراسان به حبس كشيدند دستجمعى و از آذربايجان تبعيد بردند علماى طبقهاول را و از اصفهان كه مجتمع شدند در اين قم و از اطراف علماى بلاد آمدند، آنها را هم بافشار درهم شكستند. مدارس ‍ ما را خواستند از آثار اسلام خالى كنند.(253)
چارچوب اصلی دکامرون را هفت زن و سه مرد تشکیل می‌دهند، که برای گریز از بلای طاعون، فلورانس را ترک کرده به خانه‌های ییلاقی اطراف شهر پناه می‌برند و در آن جا برای این که ذهن خود را از این واقعه منحرف کنند به قصه‌گویی برای یکدیگر می‌پردازند و چون خُلق و خوی داستانگویان متفاوت است داستان‌ها دارای گیرایی و تنوع بسیار است و از مجموع آن‌ها اوصاف شاعرانه، عبرت‌آموز و غم‌انگیز اما لطیف و شاعرانه فراوان به چشم می‌خورد. چون نویسنده واقف به روح بشری و اشخاص داستان بوده، همه قهرمان‌های آن زنده و پر از شور زندگی هستند حتی جانوران داستان‌های دکامرون.