معنی کلمه شه نشان در لغت نامه دهخدا
سر سرفرازان و گردنکشان
ملک عز دین قاهر شه نشان.نظامی.جای شاهان است یا رب فرخ و فرخنده باد
جاودان بر پادشاه شه نشان شه نشین.سلمان ساوجی.تو شه نشانی و ما شه تو شاه و ما بنده
تو آفتابی و ما مه تو ماه و ما اختر.قاآنی.|| ( ن مف مرکب ) که او را شاه نشانده و منصوب کرده باشد. رجوع به شاه نشان شود.