جملاتی از کاربرد کلمه شه شه
در گوش دل آمد سحر از هاتف غیبم کین عید به بخت شه شه زاده سعیدست
پیش شه شهزادگان استاده جمع قرة العینان شه همچون سه شمع
با شیر زنی پنجه گوئی نشوم رنجه شه شه که زاسگنجه طبع تو حذر دارد
شرح شه شه کند نه هر بنده کی رسد سر شه بخربنده
گفت شه شه و آن شه کبرآورش یک یک از شطرنج میزد بر سرش
یکی را از آن نامور سرکشان فرستاد نزد شه شهنشان
گر بپیوندی بدان شه شه شوی سوی هر ادبیر تا کی میروی
گر تو او را شه شهان خوانی یا فزونتر ز جان جان دانی
در عید صیامت طرب و خرمی اولیست زیرا که قدوم شه شه زاده دو عیدست