شناب. [ ش ِ ] ( اِ ) بمعنی شنا. آب ورزی. ( از برهان ) ( از آنندراج ). رجوع به شنا شود. شناب. [ ش َ ] ( اِخ ) ( بمعنی خشک ) نام پادشاه ادمه و او در زمانی که کدرلاعومر بر اراضی سدوم تاخت آورد پادشاه ادمه بود که در عمق سدیم واقع است. ( قاموس کتاب مقدس ).
جملاتی از کاربرد کلمه شناب
دلم افتاد در مهرت به ناکام شنابان همچو گوری مانده در دام