شمشاد بالا
معنی کلمه شمشاد بالا در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه شمشاد بالا
سایه تا افتاد ازان شمشاد بالا بر زمین آسمان رنگ قیامت ریخت گویا بر زمین
آب می پیچد زحیرانی به دست و پای سرو از گلستانی که آن شمشاد بالا بگذرد
بر گلستانی که آن شمشاد بالا بگذرد سرو را انگشت حیرت بر لب جو میکند
تا شود استاد از آن اندام طور جلوه را سرو زانو پیش آن شمشاد بالا بشکند
دل از راستی، دیده از ناز و شرم ز شمشاد بالا، ز سوسنْش چرم
راستی را بنده ی شمشاد بالای توام ورنه من آزادم از هر سرو بستانی که هست
در آن گلشن که آن شمشاد بالا جلوه گر گردد ز طوق قمریان زنار بندد سرو بستانی
زطوق قمریان گردد حصاری سرو از خجلت به هر گلشن که آن شمشاد بالا جلوه گر گردد
به چشمش تیغ زهرآلود می گردید هر سروی چمن پیرا اگر می دید آن شمشاد بالا را
دلبر سیمینتن سنگیندل یاقوتلب گلرخ نسرینبر شمشاد بالا میکند