شمس المعالی

معنی کلمه شمس المعالی در لغت نامه دهخدا

شمس المعالی. [ ش َ سُل ْ م َ ] ( ع اِ مرکب ) آفتاب بلندیها. ( فرهنگ فارسی معین ).
شمس المعالی. [ ش َ سُل ْ م َ ]( اِخ ) لقب قابوس بن وشمگیر. رجوع به قابوس... شود.

معنی کلمه شمس المعالی در فرهنگ فارسی

آفتاب بلندیها

معنی کلمه شمس المعالی در فرهنگ اسم ها

اسم: شمس المعالی (پسر) (عربی) (تلفظ: šamsolmaeāli) (فارسی: شمس‌المعالي) (انگلیسی: shamsolmaeali)
معنی: آفتاب بلندی ها، ( اَعلام ) شمس المعالی قابوس ابن وشمگیر: امیر [، قمری] سلسله ی زیاریان در شمال ایران، که بر اثر شکست از سپاهیان آل بویه به سامانیان پناه برد و سال را در تبعید گذراند تا دوباره سلطنتش را به دست آورد، سرانجام به دست سپاهیانش کشته شد

معنی کلمه شمس المعالی در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:قابوس بن وشمگیر ( ـ۴۰۳ق)

جملاتی از کاربرد کلمه شمس المعالی

عشق ما را تا ابد باقی ذکر سایه شمس المعالی می کند
فغان کن ماتم شمس المعالی شکست آمد بر این طاق هلالی
در تو ای تاج معالی عالی آید شعر من همچو در شمس المعالی شعرهای خسروی
بتاریخش امیری گفت ناگه بمینو شد روان شمس المعالی
یکی فرزانه چون شمس المعالی یکی جنگی چو شاه زاولستان