شمردی

معنی کلمه شمردی در لغت نامه دهخدا

شمردی. [ ش َ م َ دا ] ( ع اِ ) نام گیاهی یا درختی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شمردی در فرهنگ فارسی

نام گیاهی یا درختی

جملاتی از کاربرد کلمه شمردی

چو خود را ز نیکان شمردی، بدی نمی‌گنجد اندر خدایی خودی
پس از مرتضی (ع) و حسن (ع) با حسین (ع شمردی همه بنده گی فرض عین
شیخ گفت: از جهت آنکه خویشتن را بزرگ‌تر شمردی از آنکه این توان کرد. لاجرم مشرک گشتی. تو بزرگی نفس را این کلمه گفتی. نه تعظیم خدای را.
خویش را شیرین شمردی خصم را پرویز گیر سرگذشت کوهکن با ماجرای ما مسنج
شد آن وحدت از این کثرت پدیدار یکی را چون شمردی گشت بسیار
زین پیش همی روزه شمردی، گه آن بود گاهست که اکنون قدح باده شماری
هر اشکی کو در آن ماتم شمردی ز دل بگداختی وز دم فسردی
هرگه کسی بمردی، تو فرصتی شمردی وآن روز سیر خوردی، حلوای نوحه‌خوانی
سبک شمردی ومیثاق مهر بشکستی مگر محبت ما بود بردل تو گران
تصور نبودم فراموشی از تو دریغا که بر مَنسیانم شمردی