شلجم

معنی کلمه شلجم در لغت نامه دهخدا

شلجم. [ ش َ ج َ ] ( معرب ، اِ ) معرب شلغم. ( آنندراج ). مأخوذ از شلغم فارسی و بمعنی آن. ( ناظم الاطباء ). سلجم. لفت. شلغم. ( از یادداشت مؤلف ). شلجم را عرب لفت خوانند. ( نزهةالقلوب ) : به هر جریب از بقول و خیارزار و جالیز و جزر و شلجم و... دیگر خضریات. ( ترجمه تاریخ قم ص 112 ). رجوع به شلغم ، تحفه حکیم مؤمن ، اختیارات بدیعی و تذکره داود ضریر انطاکی ص 323 شود.

معنی کلمه شلجم در فرهنگ عمید

= شلغم

معنی کلمه شلجم در فرهنگ فارسی

شلغم
( اسم ) شلغم .

جملاتی از کاربرد کلمه شلجم

در این نیروگاه‌ها از منعکس‌کننده‌هایی که به صورت شلجمی بشقابی است، جهت تمرکز نقطه‌ای پرتو های خورشیدی استفاده می‌شود و گیرنده‌هایی که در کانون شلجمی قرار می‌گیرند به کمک سیال جاری در آن انرژی گرمایی را جذب کرده و به کمک یک ماشین حرارتی و ژنراتور، آن را به نوع مکانیکی و الکتریکی تبدیل می‌کند.
نماید از سم رخشت، هوا چون دسته ی ریحان؛ نماید از سر خصمت، زمین چون منبت شلجم
در این نیروگاه ها یک سیستم ردیاب خورشید نیز وجود دارد که به وسیلهٔ آن آینه‌های شلجمی دائماً خورشید را دنبال می‌کنند و پرتو های آن را روی لوله دریافت‌کننده متمرکز می‌نمایند. تغییرات تابش خورشید در این نیروگاه‌ ها توسط منبع ذخیره و گرم‌ کن سوخت فسیلی جبران می‌شوند.