معنی کلمه شعثاء در لغت نامه دهخدا
شعثاء. [ ش َ ]( اِخ ) بنت عبداﷲ قرشیه صحابیة است. ( منتهی الارب ).
او به جوان ناشناس حمله كرد، و بين آن دو چند ضربه رد وبدل شد، در اين هنگام آن جوان چنان ضربه بر بان شعثاء زد كه او را دو نصف كرد وبه پسرانش ملحق ساخت ، حاضران از شجاعت او تعجب كردند، در اين هنگام اميرمؤمنان فرياد زد اى فرزندم برگرد كه ترس دارم دشمنان تو را چشم زخم بزنند. او بازگشت، اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به استقبال او رفت و نقاب را از چهره اش رد كرد و بين دوچشمش را بوسيد، حاضران نگاه كردند ديدند قمر بنى هاشم حضرت عباس (عليه السلام) است .
گفت : ولى من پيشنهاد اولى را خوش تر دارم ، و اگر ما مسلمان بودنم دخترم شعثاء راشماتت نمى كردند اسلام مى آوردم ولى در يهوديت مى مانم تا شريك مصيبت شما باشم .سلام بن مشكم گفت : محمد حتما سفارش خواهد كرد كه از ديار من بيرون برويد، به مخالفت با او بر مخيزيد، اين بلا را خود به سرمان آورديم .