شریط

معنی کلمه شریط در لغت نامه دهخدا

شریط. [ ش َ ] ( ع اِ ) ریسمان از لیف خرماتافته جهت تخت و مانند آن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رسن. ( مهذب الاسماء ). شریت. آنچه چارواداران بغلط شلید گویند برای بستن کجاوه. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شریت شود.
- شریط کردن ؛ در تداول مکاریان ، بستن بندهای بار یا کجاوه و استوار کردن روپوش آن. ( یادداشت مؤلف ).
|| طبله زنان که در وی بوی خوش نهند. || جامه دان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) مشروط. ( از اقرب الموارد ). رجوع به مشروط شود.
شریط. [ ش َ ] ( اِخ ) نام دهی در جزیره خضرای اندلس. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از معجم البلدان ) ( ناظم الاطباء ).
شریط. [ ش ُ رَ ] ( اِخ ) پدر نبیط است. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه شریط در فرهنگ فارسی

پدر نبیط است

جملاتی از کاربرد کلمه شریط

در طول موج اول این بیماری همه گیر، منابع ذخیره شده برای شریط بحرانی به سرعت به پایان رسیدند. برجسته‌ترین موارد این منابع عبارتند از تجهیزات حفاظتی شخصی برای کارکنان بیمارستان و دستگاه‌های تنفس مصنوعی برای درمان. یک مطالعه گزارش داد که ۶۳٫۳٪ از پرستاران با این بیانیه موافق، «من در مورد تجهیزات حفاظت شخصی ناکافی برای پرسنل بهداشت و درمان نگران هستم».