شریجه

معنی کلمه شریجه در لغت نامه دهخدا

( شریجة ) شریجة. [ ش َ ج َ ] ( ع اِ ) باردانی که از چوب خرما و جز آن سازند جهت بار خربزه و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کمانی که از چوب شریج سازند. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کمانی که از نی سازند. ( غیاث اللغات ). || کابک کبوتران که از نی ساخته باشند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آشیانه کبوتران که از نی سازند. ( از اقرب الموارد ). || پاره ای از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || قطعه ای از پی که پر تیر را بدان محکم بندند. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || جلد کتاب. ج ، شَرائج. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شریجه در فرهنگ فارسی

باردانی که از چوب خرما و جز آن سازند جهت بار خربزه و مانند آن یا کمانی که از چوب شریج سازند .

جملاتی از کاربرد کلمه شریجه

تنها ۱۰ دقیقه پس از پرواز هواپیمای بسی به صورت غیرقابل کنترلی شریجه زد و بسی کلمن از ارتفاع ۲۰۰۰ فوتی (۶۱۰ متر) به بیرون پرت شد و پس از برخورد به زمین درگذشت. ویلیام ویلز نیز نتوانست هواپیما را کنترل کند و به همراه آن به زمین‌خورد و بر اثر آتش گرفتن هواپیما سوخت.