شرکی. [ ش ُ رَ کی ی ] ( ع ص ) لطم شرکی ؛ لطم شتاب و متواتر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || رجوع به شُرَّکی شود. شرکی. [ ش ُرْ رَ کی ی ] ( ع ص ) شُرَّکی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شُرَکی شود.
معنی کلمه شرکی در فرهنگ فارسی
شرکی
جملاتی از کاربرد کلمه شرکی
حقم گفتا که میگوئی که از راه ترا شرکی نیاوردم بدرگاه
مکن گر بندهٔ طاعت بهایی که آن شرکی بود اندر خدایی
عقاید صوفیان غالی و قبرپرستان و شرکیات شان نیز به این فرقه منتقل شده، همچنین افکارشان دربارهٔ حلول، وحدت الوجود و اتحاد نیز به اینها منتقل گردیده و این امور بخشی از عقیدهشان گردیدهاست.
ترک شرکی که عین ایمان است از نظر ارتفاع اعیان است
کار تو بر عکس این افتاد نیک نیستت توحید در شرکی ولیک