شروری
جملاتی از کاربرد کلمه شروری
علی، معلمی جوان، به یکی از روستاهای پرت افتادهٔ سیستان میرود تا با یاری اهالی در آنجا مدرسه بسازد. او از همان ابتدا با مخالفت ببرک خان، قاچاقچی شروری که مخالف با سواد شدن اهالی است، رو به رو میشود. علی در قهوه خانهٔ روستا که صاحبش از ایادی ببرک خان است، منزل میکند. شاگرد قهوه چی که به ظاهر کر و لال است برای شناسایی قاچاقچیان به منطقه آمده است. به زودی فرزند ببرک خان، قهوه چی و شاگردش و جوانان دیگر به علی علاقهمند میشوند و به او کمک میکنند. ببرک خان و یارانش موقع حمل مواد مخدر مورد هجوم ژاندارمها قرار میگیرند و دستگیر میشوند. قهوه چی در درگیری میمیرد و ببرک خان در واپسین لحظه فرزندش را به علی میسپارد.
افراد زیادی بودند که در جامعه ناشنوا پیشرفتهایی را رقم زدند. این افراد هم شامل ناشنوایان و هم شنوایان بودند. تعدادی از شناختهترین اسامی شامل این موارد اند: الکساندر گراهام بل، کسی که به دلیل اختراع تلفن معروف بوده اما ناشنوایان او را به عنوان شخص شروری میشناسند؛ هدر ویتستون، اولین ناشنوا که دختر شایسته سال آمریکا شد؛ مارلی متلین، هنرپیشه معروف ناشنوا؛ «لاورنت کلرک» ،[ج] پروفسور معروف ناشنوا؛ و هلن کلر، معروفترین زن که هم ناشنوا بود و هم نابینا.
توماس هیدن چرچ در نقش تال حیجس، تارک شروری که از جان کارتر و تارس تارکس بیزار است.
تحولات سیاسی قرن بیستم منجر به دیدگاههای دوگانه نسبت به اکبر و میراث وی شد؛ استعمارگران بریتانیایی، هندوها و کسانی که بهطور کلی خواهان تشکیل یک دولت ملی سکولار در هندوستان بودند، اکبر را همچون یک حاکم مسلمان روشنفکر و ایدئال که مروج دولتی سکولار و مدرن بود، تحسین کردهاند. در مقابل، ملیگرایان مسلمان، همانطور که در ایدئولوژی بنیادین کشور پاکستان منعکس شدهاست، وی را شروری دانستند که به هندوها علیه مسلمانان قدرت بخشید و جامعهٔ مسلمانان هند را تقریباً نابود کرد. از دیدگاه اخیر، اورنگزیب قهرمانی شناخته میشود که اسلام و عزت جامعهٔ مسلمانان را احیا کرده و نمونهٔ اولیهای از تعیین سرنوشت و قدرت مسلمانان در هند بودهاست.
شروری گر بود هم باز خیر است ضررها نفع نزد اهل سیر است
دکتر اگمن، دانشمند دیوانه و شروری است که سعی دارد با اختراعاتش دنیا را نابود کند. سونیک و دوستانش سعی دارند جلوی اگمن را بگیرند تا بتوانند دنیا را نجات بدهند. اگمن تلاش میکند در کنار دو ربات دستیارش بر سونیک و دوستانش پیروز شود تا بتواند هفت زمرد آشوب را جمعآوری کند و دنیا را تسخیر کند، اما هر دفعه به نوعی از سونیک شکست میخورد.
پس ار باشد شروری عارضاتند ندارند اصل و معدوم الذواتند
پرنسس دایانا هم به عنوان زن شگفتانگیز و هم دایانا پرنس قابل احترام است. عنوان شاهزاده آمازون بیانگر شخصیت دیکوتومی اوست. او شخصیتی قدرتمند و با اراده راسخ دارد که در مبارزه یا چالش، عقبنشینی نمیکند. با این حال او دیپلماتی است که با نهایت توانش از قدرت قلم دفاع میکند و عاشق صلح است و هرگز به دنبال جنگ یا شدت بخشیدن به تعارضات نیست. او همزمان درندهترین و یاری رسانترین عضو لیگ عدالت است و ارتباطات سیاسی او بعنوان سفیر افتخاری سازمان ملل و سفیر یک ملت مبارز، او را به عضو ارزشمند گروه بدل کردهاست. بخاطر تواناییهای زیاد، قرنها آموزش و تجربه مدیریت خطرات، از جنایات کوچک گرفته تا تهدیدهای جادویی یا فراطبیعی، دایانا تقریباً میتوان با هر قهرمان یا شروری رقابت کند.
از نظر میلتون شر وارد جهان شده است و اکنون در آن ساکن است؛ شر در تضاد با خیر قرار دارد، بااینحال مطیع آن است، چراکه خیر قدرتی مطلق بر کائنات دارد. در بررسی شر، میلتون چندان جایگاه والایی به شیطان نمیدهد و سعی نداشت او را هم، همچون شروری در واپسین پردهٔ یک کمدی، آخرالامر خیر جلوه دهد.