شرمنده شدن.[ ش َ م َ دَ / دِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) خجل گشتن. شرمسار شدن. شرم زده گردیدن. ( یادداشت مؤلف ) : شرمنده شد از باد سحر گلبن عریان وز آب روان شرمش بربود روانیش.ناصرخسرو.سخن در میان دو دشمن چنان گوی که اگر دوست گردند شرمنده نشوی. ( گلستان ). رجوع به شرمنده گشتن شود.
معنی کلمه شرمنده شدن در فرهنگ فارسی
خجل گشتن شرمسار شدن
جملاتی از کاربرد کلمه شرمنده شدن
5 - عصيان و نافرمانى آنان معصيت به آن معنا نبود كه بعدها در شرايع آسمانى آمد. چون((آدم )) معصوم و مصون از گناه و معصيت بود. مفهوم اين عصيان ، شرمنده نشدن از كار خوديا دير شرمنده شدن آنان بوده است كه از آنان انتظار نمى رفت .