معنی کلمه شذا در لغت نامه دهخدا شذا. [ ش َ ] ( ع اِ ) درخت مسواک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نمک. || تیزی بوی. || نوعی از کشتی. || مگس سگ یا عام است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شذاة؛ یک مگس. ( منتهی الارب ). || گزند و رنج. ( منتهی الارب ). شر. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || چوب پاره ها. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) خارش. ( منتهی الارب ). جرب.( اقرب الموارد ). حکه. ( ناظم الاطباء ). || شدت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شدت گرسنگی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، شذاة.شذا. [ ش َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است به بصره و عده ای بدان منسوبند. ( از معجم البلدان ).