شجنه

معنی کلمه شجنه در لغت نامه دهخدا

( شجنة ) شجنة. [ ش َ ن َ ] ( ع اِ )شاخ از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شِجنَه. ( منتهی الارب ). شُجنَه. ( منتهی الارب ). || بیخهای درخت درهم پیچیده. ( از اقرب الموارد ).
شجنة. [ ش ِ ن َ ] ( ع اِ ) شاخ از هر چیزی. ( منتهی الارب ). شَجنَة. ( منتهی الارب ). شُجنَة. ( منتهی الارب ).
شجنة. [ ش ِ ن َ ] ( ع اِ ) یک شعبه از خوشه انگور که تمامی آن پخته باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).زِنگِلَه ( در تداول مردم قزوین ). شَجنَه. شُجنَة. ( اقرب الموارد ). || شکاف در کوه. ( منتهی الارب ). || رگها و بیخهای درخت درهم شده. ( منتهی الارب ). شُجنَه. ( منتهی الارب ). شَجنَه. ( اقرب الموارد ). || یقال : بینی و بینه شجنة رحم ؛ ای قرابة مشتبکة. و فی الحدیث : الرحم شجنة من الرحمن ؛ ای الرحم مشتقة من الرحمن یعنی انها قرابة من اﷲ مشتبکة کاشتباک العروق. ( منتهی الارب ). || ( اِخ ) نام موضعی است. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).
شجنة. [ ش ِ ن َ ] ( اِخ ) ابن عطاردبن عوف بن کعب بن زید منات است. ( منتهی الارب ). بطنی است منسوب به شجنةبن عطاردبن عوف بن کعب و از جمله بلاد ایشان ، الحجزاء است. ( از معجم قبایل العرب ج 2 ).

جملاتی از کاربرد کلمه شجنه

16- قطام دختر علقمه بن شجنه عدى از قبيله تيم الرباب بود پدر اواهل يمن بود و در جنگ صفين به كوفه آمد و در آنجا اقامت كرد. پس از ماجراى حكميت و انحراف عقيده او در جنگ نهروان به همراه فرزند خود رو در روى امام على عليه السّلام قرار گرفت و كشته شد قطام دختر زيبا و خوش هيكل آن عصر به شمار مى رفت و پس از كشته شدن پدر و برادرش جزء دشمنان سرسخت امام عليه السّلام گرديد او به همراه طرفداران حزب قائم كه به رهبرى عبدالله بن وهب راسبى بود جنگ با على را جهاد و خون آن حضرت را مباح مى دانستند. كتاب - زينب بانوى قهرمان كربلا. ص 72 - تاريخ خميس ص 281 - خوارج ص 102.