شبه رنگ. [ ش َ ب َ / ب ِ رَ ] ( ص مرکب ) با رنگی چون شبه در سیاهی و تیرگی : روان کرد کلک شبه رنگ را ببرد آب مانی و ارژنگ را.نظامی.ای من رهی آن روی چون قمر وآن زلف شبه رنگ تو پر ز ماز.شهید.
معنی کلمه شبه رنگ در فرهنگ فارسی
با رنگی چون شبه در سیاهی و تیرگی
جملاتی از کاربرد کلمه شبه رنگ
حصاری چیست سنگین و مدور شبه رنگ و کمرش الماس پیکر
در طبایع نیست مروارید را اصل از شَبَه پس چرا ابر شبه رنگ است مروارید بار
دست من اگر همچو دلم تنگ نبودی جز درسر آنزلف شبه رنگ نبودی
روان کرد کلک شبه رنگ را ببرد آب مانی و ارژنگ را
اشک من و رخسار تو همرنگ شده است روز من و زلف تو شبه رنگ شده است
گویی که گره زده ست نوشین لب من زلف شبه رنگ خویش را بر شب من
از ایشان زمین چون شبه رنگ کرد بدان لشکر دیگر آهنگ کرد
در طبایع نیست مروارید را اصل از شبه پس چرا ابر شبه رنگ است مروارید بار
غذای او شبه رنگ است و این غریب ترست که در بنان تو بر سیم گوهر افشان است
گرچه با آن بت چینی نظری داری لیک آنچه منظور تواند شبه رنگین است