معنی کلمه شاه وش در لغت نامه دهخدا
هر آن کس که شد در جهان شاه وش
سرش گردد از گنج دینار کش.فردوسی.پسر بد مر او را گرانمایه شش
همه راد و بینادل و شاه وش.فردوسی.یارب آن شاه وش ماهرخ زهره جبین
دُرِّ یکتای که و گوهر یکدانه کیست.حافظ.|| پادشاهی و سلطنتی. || دوشیزه و باکره و بکر. ( ناظم الاطباء ). دو معنی اخیر جای دیگر دیده نشد.