سیه گوش

معنی کلمه سیه گوش در لغت نامه دهخدا

سیه گوش. [ ی َه ْ ] ( اِ مرکب ) جانوری که پیشاپیش شیر می آید. ( ناظم الاطباء ) :
رمنده ددان را همه بنگرید
سیه گوش و یوز از میان برگزید.فردوسی.سیه گوشان و یوزان را گشادن
ز آهو هر دوان را خورد دادن.( ویس و رامین ).نهاده بر آهو سیه گوش چشم
جهان چون درخش از کمین گه بخشم.اسدی.فراوان سیه گوش داری و سگ
بسی یوز و شاهین و چرخ و ترک.شمسی ( یوسف و زلیخا ).آهوبره کاندر حرم جاه تو زاید
پیوسته سیه گوش بود شیر ژیان را.سیف اسفرنگ.در خانه سیه گوش... پناه گرفت... و می آمد که از خانه سیه گوش بیرون رود... ( فیه مافیه ). سیه گوش را گفتند ترا ملازمت صحبت شیربچه وجه اختیار افتاد. ( گلستان ). رجوع به سیاه گوش شود.

معنی کلمه سیه گوش در فرهنگ فارسی

( اسم ) پستانداریست گوشتخوار از تیره گربه سانان از جنس یوزپلنگ که از یوزپلنگ کوچکتر است و قدش به اندازه روباه میرسد و مخصوص نواحی گرم آسیا و شمال افریقاست . موهای پشت و حنایی پر رنگش و زیر شکمش سفید است . گوشهای سیاه گوش سیاه پر رنگ و داخل گوشهایش کاملا سفید است پروانه پروانک فراوانق .
جانوری که پیشاپیش شیر میاید

جملاتی از کاربرد کلمه سیه گوش

هوا شیر را پوستین می‌درید سیه گوش را گوشها می‌برید
نهاده بر آهو سیه گوش چشم جهان چون درخش از کمینگه به خشم
شه روحانیان از غایت هوش به باغش بسته بود اس بِ سیه گوش
سیه گوش بر آهوان گشته چیر شده آب شمشیر در حلق شیر
رمنده ددان را همه بنگرید سیه گوش و یوز از میان برگزید