سیلی خوردن

معنی کلمه سیلی خوردن در لغت نامه دهخدا

سیلی خوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) وارد آمدن پشت گردن بر کسی. ( از ناظم الاطباء ). وارد آمدن سیلی بر صورت شخص. لطمه خوردن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
زاهد که کند سلاح پوشی
سیلی خورد اززیاده کوشی.نظامی.کسی کو درآید بدرگاه تو
خورد سیلی ار گم کند راه تو.نظامی.بسفر گرچه آب و دانه خوری
بی ادب سیلی زمانه خوری.اوحدی.- امثال :
هنوز سیلی روزگار نخورده است ، نظیر: گاوش هنوز نلیسیده.

معنی کلمه سیلی خوردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) وارد آمدن سیلی بر صورت شخص لطمه خوردن .
وارد آمدن پشت گردن بر کسی

جملاتی از کاربرد کلمه سیلی خوردن

لنگری چون بحر پیدا کن که روشن گوهری با کمال قدرت از هر موج سیلی خوردن است
همه اکرام و احسان‌ست سیلی خوردن اندر سر چه باشد گر کنی در پیش جانان جان و تن قربان