سیاه کردن

برنگ سیاه در آوردن . یا سیاه کردن روی . ( چهره ) صورت خود را به رنگ سیاه در آوردن . توضیح این کار در ماتم و سوگواری معمول بود . سفع تسوید تاریک کردن. سیاه کردن به معنای فریب دادن نیز هست.

ruin (فعل)
فاسد کردن، سربه سر کردن، فنا کردن، خراب کردن، سیاه کردن
waste (فعل)
ضایع کردن، ضعیف شدن، سیاه کردن، مصرف کردن، از بین رفتن، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و قوت کردن
black (فعل)
سیاه شدن، سیاه کردن
denigrate (فعل)
بد نام کردن، سیاه کردن، لکه دار کردن، سیاه ساختن
begrime (فعل)
سیاه کردن، چرک کردن
make bitter (فعل)
سیاه کردن
make black (فعل)
سیاه کردن
blacken (فعل)
سیاه کردن، سیاه ساختن، لکه دار یا بدنام کردن
make intolerable (فعل)
سیاه کردن
render unhappy (فعل)
سیاه کردن

معنی کلمه سیاه کردن در لغت نامه دهخدا

سیاه کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سفع. ( ترجمان القرآن ). تسوید. ( دهار ) ( منتهی الارب ). تاریک کردن :
گر ایزد بخواهد من از کین شاه
کنم بر تو خورشید روشن سیاه.فردوسی.- سیاه کردن عمر ؛ گذراندن عمر به بطالت : گفت : اقالیم سبع را طواف کرده و عمر به سیاهی سیاه کرده. ( تاریخ طبرستان ).

جملاتی از کاربرد کلمه سیاه کردن

چند چو اهلی از غمت مشق جنون کنم به شعر ترک کنم که بیش ازین نامه سیاه کردن است
باغ‌های هزارتو در پارکها، مزرعه‌ها و مکانهای عمومی ساخته می‌شوند و می‌توانند جاذبه گردشگری باشند. پیچ و خم‌های سالنی هم در درون ساختمانها ساخته می‌شوند و معمولاً از آینه در ساخت آنها استفاده می‌شود. پیچ و خم همچنین می‌تواند یک مسیر یا شکل ترسیم شده روی کاغذ باشد که در این صورت حرکت با سیاه کردن مسیر با مداد مشخص می‌شود.
اول: خضاب سیاه کردن که در خبر است که این خضاب اهل دوزخ است و خضاب کافران است، اول کسی که این کرده است فرعون است و ابن عباس روایت می کند که رسول (ص) گفت که در آخر الزمان قومی باشند که به سیاهی خضاب کنند و ایشان به وی بهشت نیایند و در خبر است که بدترین پیران آنانند که خویشتن را به جوانان ماننده کنند و بهترین جوانان آنانند که خویشتن را به پیران ماننده کنند و سبب این نهی آن است که این تلبیسی است به غرض فاسد.
غیر از سیاه کردن اوراق عمر خویش صائب دگر چه طرف ز گفتار بسته ای؟