سیاه روز

معنی کلمه سیاه روز در لغت نامه دهخدا

سیاه روز. ( ص مرکب ) بدبخت. بی نصیب. بی طالع. ( ناظم الاطباء ).کنایه از ماتمی و مصیبت زده. ( آنندراج ) :
از زندگی بتنگند دائم سیاه روزان
ذوق چراغ ماتم از زیستن ندارد.صائب ( از آنندراج ).

معنی کلمه سیاه روز در فرهنگ عمید

بدبخت، تیره بخت، مصیبت زده، سیاه روزگار.

معنی کلمه سیاه روز در فرهنگ فارسی

بدبخت و بی نصیب و بی طالع کنایه از ماتمی و مصیبت زده
کنایه ازبدبخت، تیره بخت، مصیبت زده، سیاه روزگار

جملاتی از کاربرد کلمه سیاه روز

فال سیاه روزی بر بخت بد شگون شد آواز نوحه باشد بر نوحه گر مبارک
ماجرا بین تو که دزدید دل آنخال سیاه روز روشن زمن و کار بانکار گذشت
سیاه روز جهان را چو شب نمود آن مه ز زلف پرده چو بر روی نازنین انداخت
مگر از سیاه روزی تو مرا نجات بخشی که طلوع صبح روشن ز سواد شام داری
از زندگی به تنگند دایم سیاه روزان ذوقی چراغ ماتم از زیستن ندارد
به سیاه روزی من دل سنگ خاره سوزد که نشد چو سبزه خط ز لب تو آبخوردم
سیاه روز ازانم درین چمن که بود چو لاله، بخت سیه در چراغ من روغن
سفید چشم حسود تو چون تن ابرص سیاه روز حسود تو چون شب دیجور
چند افکنی در آتش سوزان دل مرا هست این سیاه روز دل من پسند تو
شبم که تا به قیامت امید صبحش نیست نه این شب است که بخت سیاه روز من است