سکات

معنی کلمه سکات در لغت نامه دهخدا

سکات. [ س ُ ] ( ع مص ) سکوت. ( اقرب الموارد ). خاموش شدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِ )آنچه خاموش گرداند کسی را. || خاموشی دراز. || تمامی چیزی. || ماری که تا نگزد معلوم نگردد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

معنی کلمه سکات در فرهنگ فارسی

سکوت خاموش شدن یا خاموشی دراز

جملاتی از کاربرد کلمه سکات

در این ماه، پس از کشته‌شدن ترنس کراتچر در شهر تولسا ایالت اوکلاهاما و کیت لمونت سکات در شهر شارلوت در ایالت کارولینای شمالی به دست پلیس اعضای جنبش تظاهرات برگزار کردند.
«تا وقتی دیگر نتپد» دربارهٔ عشقی صحبت می‌کند که هیچگاه نمی‌میرد. طبق گفتهٔ لوپز، این ترانه دربارهٔ وقتی است که شما در زندگی‌تان در وضعیتی خیلی بد هستید و بعضی‌ها وارد می‌شوند و شما را مجبور می‌کنند تا دوباره عشق را باور کنید. لوپز همسر پیشین خود مارک آنتونی را آن بعضی‌ها معرفی کرد. مونیکا هرا از بیلبورد، با این متن شعر، این [گفته لوپز] را برداشت می‌کند: «من تپش (قلبم) را دوباره حس کردم، قوی تر از قبل.» سکات شلتر از پاپ‌کراش، با این متن شعر، به دیدگاه خوشبینانه‌اش از ترانه اشاره کرد: «من سرزنده هستم، من می‌توانم نفس بکشم، من می‌توانم احساس کنم، من باور دارم.»