واژه "سپیدی" در فارسی به معنای رنگ سفید است. این واژه معمولاً برای توصیف چیزهای یا اشیاءی که رنگ سفید دارند مورد استفاده قرار می گیرد، به عنوان مثال "پوست سفید" یا "موهای سفید". این واژه ممکن است در ادبیات و شعر نیز به معنای پاکی، صفا و سادگی استفاده شود.
معنی کلمه سپیدی در لغت نامه دهخدا
سپیدی. [ س َ / س ِ ] ( حامص ) مقابل سیاهی. ( آنندراج ). بیاض : بنوک سنان بی خبر در نبرد سپیدی ربایند از چشم مرد.فردوسی.زرد است و سپید است و سپیدیش فزون است زردیش برونست و سپیدیش درون است.منوچهری.سپیدی بزر اندر آهو بود اگرچند در سیم نیکو بود.اسدی.از سپیدی صورتی بر وی [ برآن فرقه سیاه ] نگاشته. ( مجمل التواریخ و القصص ). - سپیدی دندان ؛ کنایه از لبخند است : چنان روز برما سیه گشت بی تو که کسْمان ندیدی سپیدی دندان.انوری. || ستم. جور. تعدی : ز بس سپیدی کاین روزگار با من کرد سیاه عارض من رنگ روزگار گرفت.کمالی ( از حدائق السحر رشید وطواط ).|| نام علتی که در چشم پدید آید و بهر دو معنی ترجمه بیاض است. ( آنندراج ). || ( اِ مرکب ) ماده سفیدی که از حیوان ماده خارج شود هنگامی که آرزوی نر را میکند. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه سپیدی در فرهنگ فارسی
۱ - سپید بودن سفیدی ابیاض . ۲ - روشنی درخشندگی . یا سپیدی با بالا . سپیده بباذ فجر مستطیل .
جملاتی از کاربرد کلمه سپیدی
که یافت ازخدمتش مویم سپیدی بآخر کار آمد نا امیدی
در صبحدمی بدان سپیدی دادیم به روز ناامیدی
فلسفه فولدینگ در ادامهٔ فلسفهٔ فرهود کَن است که نوعی فلسفهٔ کسری نژاد بهشمار میرود و مبتنی برچندگانگی معنایی و عرفان مَنوچ است. جهان فولدینگ، جهانی همگن و خاکستری شده از سپیدی و سیاهیها نیست؛ بلکه جهانی است خال خالی، تو در تو و لایه به لایه و در عینِ حال بدون تبعیض.[نیازمند منبع]
ز گرد اسپ تو تیره شود سپیدی روز ز تاختنت سیه شد سیاهی شب تار
احتمال رو سپیدی دور باد از آنکه او جز به درگاه تو ساید چهره در عذر گناه
در انجیل، عیسی پطرس، یعقوب پسر زبدی و برادرش یوحنای رسول را با خود به بالای یک کوه نامشخص میبرد. مطابق متی ۱۷:۲، عیسی بر بالای کوه «در حضور ایشان متجلی و نورانی شده بود. چهرهاش مثل خورشید میدرخشید و لباسش به سپیدی مور گشته بود.» سپس دو پیامبر پیشین الیاس و موسی ظاهر میشوند و عیسی با آنها به گفتگو مینشیند. انجیل لوقا ادعا میکند که آنها دربارهٔ خروج عیسی که اندکی بعد در اورشلیم روی داد صحبت کردند. (لوقا ۹:۳۱) همچنین این انجیل با بیان اینکه «آنها جلال او را دیدند» بر شکوه عیسی در لحظه تجلی تأکید میکند.
سیاهی و سپیدی هر چه هستند گذشت از کردگار او را پرستند
برآمیخته لشگر روم و روس به سرخی سپیدی چو روی عروس
بود هر روز را رو در سپیدی بجز روز سیاه ناامیدی
من چون رسم اندر شب حرمان به تو آخر تا ضد سپیدی بود ای خواجه سیاهی
چیچَست یا چئیچسته به معنی سپیدی درخشان است. در بندهش که مربوط به اواخر دوره ساسانیان است، محل این دریاچه را در آذربایجان ذکر میکند: «دریاچه چیچَست به آذربایجان است. نمکین آب بیزندگی که در او هیچ جانمندی نیست و بن او به دریای فراخگرد پیوستهاست».
از سپیدی کار طالع بخت را بس سیه بینم زبان و کام خویش
لیک چون منشور شاهی خواندند از سپیدی در سیاهی ماندند