سپنج سرا

بر سرِ ما در این سپنج سرای کارساز و نگاهبان خدای

به نوبت‌اند ملوک اندرین سپنج سرای کنون که نوبتِ تست ای ملک به عدل گرای

چیست عقل اندرین سپنج سرای جز مزوّر نویس خط خدای

یک تن از آن خسروان نمانده به جا جمله برفتند از این سپنج سرا

باشد او را در این سپنج سرای زندگانی و زندگی به خدای

خامه ام قصر خلد کرد بنا کس چه داند، درین سپنج سرا

از این سه پنج ترا کام و نام حاصل باد به رغم حاسد ملعون در این سپنج سرا

نیک و بد دان در این سپنج سرای جفت بد دست یار ناهمتای

به پنج نوبت احمد درین سپنج سرای به چار بالش عیسی برین بلند مکان