جملاتی از کاربرد کلمه سهمگن
بفرمود گفتا بزه بهتر است بزه دوزخ سهمگن را در است
نبودی در این سهمگن مرغزار مگر عمرو و عنتر شکار علی
سهمگن آبی که مرغابی در او ایمن نبودی کمترین موج آسیاسنگ از کنارش در ربودی
گر باز به دام او درآویزد عاری بود آن و سهمگن عاری
فریدون مر او را همی خواند کوش یکی سهمگن گرگی و تیزهوش
شهنشاه مکران و ماچین و چین یکی سهمگن مرد جوینده کین
رهی درازت پیش است و سهمگن که درو طعام و آب نشاید مگر به علم و عمل
به رفق از چنان سهمگن جایگاه رسانید دهرش بدان پایگاه
یکی کنده ی سهمگن ساختند به یک روز و یک شب بپرداختند