ولى معناى معروف آن كشتن به وسيله سنگباران است ، و كلمه (هجر) به معناى ترك وجدايى است ، و كلمه (ملى ) به معناى روزگارى طولانى است .
همان چشم حسودان بر ندارد سر زدنبالم اگرچه شیشه من توتیا از سنگباران شد
ابوريحان بيرونى گويد: ستمهايى كه بر حسين بن على (ع ) كردند در هيچ ملّتى بابدترين افراد انجام ندادند. او را با شمشير و نيزه و سنگباران از پا درآوردند و سپسبر بدنش اسب تاختند. بعضى از اين اسبها به مصر رسيدند. گروهى از مردمنعل آنها را كندند و براى تبرّك به درب خانه هاى خود نصب كردند و اينعمل در ميان مردم مصر سنّتى شد كه بعد از آن ، همه كس در خانه خودنعل نصب مى كرد. (86)
بیلبت شد سنگباران بر لب پیمانهها میپرستان خاک میلیسند در میخانهها
کاسه گو خود را اگر دادی به سگبانش سپهر او کنون این نه قرابه سنگباران کرده بود
و ابو عمره ار با جماعتى فرستاد به خانه خولى بن يزيد اصبحى كه خانه او رامحاضره كردند، و زن او از شيعيان اهل بيت بود از خانه بيرون آمد و به ظاره گفت كهنمى دانم كه او در كجاست ، و اشاره كرد به سوى بيت الخلاكه در آنجا پنهان شده استن پس او را از آنجا بيرون آوردند و به آتش سوختند. وعبدالله بنكامل را فرستاد به سوى حكم بن طفيل كه تيرى به سوى عباس افكنده بود و جامه هاىعباس را كنده بود ن او را گرفت و تير باران كرد و عبدالله بن ناجيه را به طلب منقذبن مره عبدى كه قاتل على بن الحسين عليه السّلام بودفرستاد، و آن ملعون نيزه در كفگرفته از خانه بيرون آمد، و نيزه بر عبدالله زد، و عبدالله برجست اورا از اسب افكند، ونيزه بر دست چپ او زد و دستش را شل كرد، و او گريخت ، و بر او دست نيافتند و زيد بنرقاد را طلبيد و فرمودكه او را سنگباران كردند و به آتش سوختند.
ساختمان برج ها و دژها طورى ساخته شده بود كه ساكنان آنان بر بيرون قلعه كاملاتسلط داشتند و با منجنيق و ابزارهاى ديگر مى توانستند مهاجمان را سنگباران كنند.
شود از سنگباران ملامت تر دماغ من ازین رطل گران چون مردم دیوانه سرگرمم
زان به دیوانگیم شهره نمودی که مرا سنگباران به سر از شوخی اطفال کنی
پس از مرگ يزيد، ابن زبير مردم را به بيعت خويش دعوت نموده و تدريجا گروهى باوى بيعت كردند تا در سال 73 در دوران خلافت عبدالملك حجاج بن يوسف ماءمورسركوبى ابن زبير گرديد و با چند هزار نفر شهر مكه را به محاصره خويش درآورد.در اين محاصره نيز كه چند ماه به طول انجاميد ابن زبير به كعبه پناهنده گرديد و بالاخره به دستور حجاج از پنج نقطه شهر به وسيله منجنيقداخل مسجدالحرام سنگباران شد و خرابيهايى در كعبه به وجود آمد و بنابهنقل بعضى از مورخين به طور كلى ويران گرديد و ابن زبير در اين جنگ كشته شد وحجاج بن يوسف كعبه را مجددا بنا نمود(54).
نمودندی آن فرقه ی تیره بخت به دارای دین سنگباران سخت
همان طور كه گفتيم ، نتيجه انتشار اجتهادهاى خلفا، كه در راستاى سياستشان صادر شده بود، اين شد كه احكام اسلامى را كه پيامبر خدا (ص ) آورده بود، بر مسلمانان پوشيده ماند و به دست فراموشى سپرده شد، و احكامى كه زاييده اجتهاد خلفا به شهرت رسيد و جايگزين آنها گشته ، به نام احكام اسلامى در تمام سرزمينهاى اسلام ، از يمن گرفته تا حجاز و شام و عراق و دورترين نقطه از سرزمين ايران و مصر و زواياى افريقا انتشار يافت و اگر احيانا حكمى را كه رسول خدا (ص ) صادر فرموده بود شناخته مى شد، و آن حكم مخالف فرمان خليفه بود، آن مسلمانان چنان پذيرفته بودند كه بايد در برابر فرمان خليفه ، حكم خدا و پيغمبر كنار گذاشته شود! و ديديم كه آن سپاهى شامى در سنگباران كعبه به وسيله منجنيق مى گفت : حرمت خانه خدا و فرمانبردارى از خليفه در كنار هم قرار گرفتند، و فرمانبردارى از خليفه بر رعايت حرمت كعبه غالب آمده است ! و حجاج بن يوسف در ميان ايشان بانگ برداشت :
(سنگ هايى كه ) نزد پروردگارت نشاندار بودند، و اين (كيفر سنگباران ) از (ساير)ستمگران (و فاسدانى كه در خط قوم لوط باشند،) دور نيست .
همان طور كه گفتيم ، نتيجه انتشار اجتهادهاى خلفا، كه در راستاى سياستشان صادر شده بود، اين شد كه احكام اسلامى را كه پيامبر خدا (ص ) آورده بود، بر مسلمانان پوشيده ماند و به دست فراموشى سپرده شد، و احكامى كه زاييده اجتهاد خلفا به شهرت رسيد و جايگزين آنها گشته ، به نام احكام اسلامى در تمام سرزمين هاى اسلام ، از يمن گرفته تا حجاز و شام و عراق و دورترين نقطه از سرزمين ايران و مصر و زواياى افريقا انتشار يافت و اگر احيانا حكمى را كه رسول خدا (ص ) صادر فرموده بود شناخته مى شد، و آن حكم مخالف فرمان خليفه بود، آن مسلمانان چنان پذيرفته بودند كه بايد در برابر فرمان خليفه ، حكم خدا و پيغمبر كنار گذاشته شود! و ديديم كه آن سپاهى شامى در سنگباران كعبه به وسيله منجنيق مى گفت : حرمت خانه خدا و فرمانبردارى از خليفه در كنار هم قرار گرفتند، و فرمانبردارى از خليفه بر رعايت حرمت كعبه غالب آمده است ! و حجاج بن يوسف در ميان ايشان بانگ برداشت
پيامبران الهى - سلام الله عليهم اجمعين - كسانى بودند كه براى توحيد و هدايت مردم ،قيام كردند. و در آن سر از پا نشناختند. همه اهانتها، دشنامها، فشارها، تهمتها رامتحمل شدند اما هرگز دست از اهداف خويش نكشيدند. واژه هاى نابجايى چون : ديوانه ،جادوگر، دروغگو، مفتر و نظير آنها را شنيدند اما در عزمشان خللى وارد نگرديد. به آتشافكنده شدند، آنها را سنگباران كردند، زخم برداشتند، حتى شكستها خوردند ولى بازدست از كار نكشيدند و همچنان مصمم و استوار به راه خويش ادامه مى دادند.
سوار سرافراز ناورد جوی از آن سنگباران نپیچید روی
که یکرویه کار ای سوران کنید تن مرد را سنگباران کنید
در تفسير (مجمع البيان ) از ابن عباس نقل شده كه در عصر پيامبر (صلى الله عليه وآله و سلم ) زن و مردى از يهود خيبر مرتكب زناى محصنه شدند با اينكه در تورات دستورمجازات سنگباران درباره اين چنين اشخاص داده شده بود، چون آنها از طبقه اشراف بودند
به جز از مرد و زن شام، غریبان را کس سنگباران ننموده است بهر بام و دری
زاهدان بی خبر منصور را بردار عشق سنگباران می کنند اما کسی بردار کو