سنگ ترازو

معنی کلمه سنگ ترازو در لغت نامه دهخدا

سنگ ترازو. [ س َ گ ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صنجه. ( دهار ). سنجه. ( دهار ). وزنه.

معنی کلمه سنگ ترازو در فرهنگ فارسی

صنجه . سنجه

جملاتی از کاربرد کلمه سنگ ترازو

اگر محتسب گردد آن را غم است که سنگ ترازوی بارش کم است
ای آنکه قضا رنجه ز نیروی تو شد خورشید فلک سنگ ترازوی تو شد
زیرگردون ‌سود و سودای ‌همه با گردش است این دکان‌، سنگ ترازو در فلاخن داشته‌ست
بهر سنجیدن صبر دل محروم ز وصل کوه اندود بود سنگ ترازوی فراق
هر دل که من از عشق تو دیوانه ندیدم دل نیست جمادست گران سنگ ترازو
پس برِ عطّار طرّار دودل موضع سنگ ترازو بود گِل
چه عجب گر شود از سنگ ترازو تیرم که برآرد زسبکدستی من پر رگ سنگ
نفس سرمایه‌ای از لاف خودسنجی تبرا کن مبادا دل شود سنگ ترازوی گرانی‌ها
جوابش داد آن پولاد بازو که ای مهر و مهت سنگ ترازو
تیر آهش ز دل سنگ ترازو گردد هر که از قامت خم گشته کمانش باشد