سنگ امتحان. [ س َ گ ِ اِ ت ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگ محک. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : مسی از زر بیالودی و می لایی چه سود اینجا که آنگه ممتحن گردی که سنگ امتحان بینی.سنایی.این دل که در عیار و فانقد خالص است بر سنگ امتحان زدنش احتیاج نیست.بابافغانی.که گفته ست شوم سنگ امتحان کسی بس است همدم من طبع آزموده من.ملا قاسم مشهدی ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه سنگ امتحان
در ره دین خلاف نفس و هوا مرد را سنگ امتحان باشد
بر دکان، هر زرنما خندان شدست زانک سنگ امتحان پنهان شدست
آه از آن روزی که صدق صادقان باز خواهد از تو سنگ امتحان
دلم را هرقدر خواهی به سنگ امتحان بشکن صدا زین ساغر لبریز خون بیرون نمیآید
بیا که این دل مجروح ممتحن زده است بیاد لعل تو بر سنگ امتحان شیشه
نشان پاکی طینت بود در سینه ها مهرش دغل رسوا شود هر جا که سنگ امتحان بینی
منال از درد اگر کامل عیاری که مردان راست سنگ امتحان درد
محک چه صرفه برد از زر تمام عیار؟ ز پیش راه من ای سنگ امتحان برخیز
کین اگر نه نقد پاکیزه بدی کی به سنگ امتحان راغب شدی
توان ز سختی ایام صبر هر کس یافت عیار زر شود از سنگ امتحان معلوم