سنت معصوم

معنی کلمه سنت معصوم در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سنّت در چهار معنا به کار رفته است: ۱. قول، فعل و تقریر معصوم علیه السّلام، ۲. مقابل فریضه. ۳. در برابر بدعت. ۴. مستحب. از عنوان یاد شده در اصول فقه، بخش حجج و امارات سخن گفته‏اند.
اطلاق سنّت به معنای نخست، بر گفتار، رفتار و تقریر پیامبر اعظم صلّی اللَّه علیه و آله مورد اتفاق همه مسلمانان است؛ لیکن از آنجا که شیعه دوازده امامی به استناد دلائل قطعی عقلی و نقلی، امامان دوازده گانه و حضرت فاطمه علیهم السّلام را معصوم دانسته، سخن و سیره آنان را همچون سخن و سیره پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله حجّت و پیروی از ایشان را واجب می‏دانند، در معنای عنوان «سنّت» توسعه داده و آن را بر گفتار، رفتار و تقریر سایر معصومان از خاندان پاک آن حضرت نیز اطلاق کرده‏اند. بنابر این، کاربرد سنّت در کلمات فقها به عنوان یکی از ادله و منابع استنباط احکام، قول، فعل و تقریر همه معصومان علیهم السّلام است.
تفاوت سنت با حدیث
تفاوت سنت با حدیث در این است که حدیث عبارت است از قول و محکی قول، فعل و تقریر معصوم علیه السّلام؛ لیکن سنّت اعم از آن است و شامل موارد یاد شده و خود فعل و تقریر نیز می‏شود.
جایگاه سنّت
پس از قرآن کریم، سنّت مهم‏ترین منبع استنباط احکام شرعی، اعم از اصول و فروع است؛ چه آنکه در قرآن کریم، کلیات احکام آمده و تفصیل آنها در سنّت بیان شده است.
راههای دستیابی به سنّت
...

جملاتی از کاربرد کلمه سنت معصوم

به هر تقدير، چون اعتبار سنت به وسيله قرآن كريم است و قرآن كريم به عنوان معجزهمطرح است ، تا اعجاز قرآن كريم و پيروزى آن در مصاف تحدى ثابت نگردد، رسالترسول اكرم ثابت نمى شود ( در صورت انحصار اعجاز در قرآن ) و تا نبوترسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ثابت نشود مرجعيت آن حضرت در امور دينى ونيز مرجعيت معصومين ديگر در امور اسلامى ثابت نخواهد شد . قهرا در مورد آياتى از قرآنكه درباره محدوده اعجاز و تحدى و ضرورت وحى ، دين ، نبوت و عصمت رهنمود دارد،قبل از ثبوت وحى بودن خود قرآن نمى توان به سنت معصومين (عليهم السلام ) استنادكرد؛ چون در اين مرحله هنوز معجزه بودن قرآن و رسالت نبى اكرم صلى الله عليه و آلهو سلم ثابت نشده تا سنت معصوم ضميمه آيات قرآن شود و در نتيجه ، چنين استنادى محذوردور را به همراه دارد .
از منظر قرآن كريم و سنت معصومان : معيار فضيلت و ورود به بهشت و خلود در آن تنها ايمان و عمل صالح و به تعبير ديگر تقواست ؛ از اين رو در ذيل آيه 13 سوره حجرات آمده است : إ نّ اءكرمكم عنداللّه اءتقيكم و در ذلى آيه 62 گذشت : (.. من ءَامن باللّه واليوم الاَخر و عمل صالحاً فلهم اءجرهم عند ربّهم ولا خوف عليهم و لا هم يحزنون )؛ يعنى هر كس سه اصل ايمان به خدا و ايمان به قيامت و عمل صالح را داشت ، اهل نجات است و عناوين ويژه مانند يهوديت ، نصرانيت ، صابئى بودن يا مسلمان بودن سهمى ندارد؛ چنان كه در صدر اين آيه : إ ن الذين اءمنوا و الّذين هادوا وانّصارى و الصّابئين ... مطرح شده است .
دلالت عقل بر آن فرع فقهى كه با محكمات قرآنى هماهنگ است نيزدليل سوم را فراهم مى آورد . اجماع نيز به سنت معصوم باز مى گردد و همانند رواياتبايد بر قرآن كريم عرضه شود و در صورت عدم مخالفت با آن حجت خواهد بود .
سرّ عدم نقض مفاد آيه به سيره سيّئه برخى از مسلمانان كه در عين اعتقاد به انحصار حق در قرآن و سنت معصومان : از مرگ هراسانند و آن را آرزو نمى كنند، در ثناياى بحث تفسيرى گذشت ؛ زيرا آنان هرگز دعاوى باطل يهودان را نداشته و ندارند.
گذشته از تمايزهاى قابلتوجهى كه بين برهان عقلى و وحى است ، بايد به اين نكته توجه كرد كه وحى قرآنىيا حديث قدسى كه به صورت سنت معصوم ، ظهور مى كند در قالب مفاهيم و كلمات بهديگران منتقل مى شود و آنچه در دسترس امت است مفاهيم و كلمات است كه از محدوده علمحصولى بيرون نيست . پس در ارزيابى بين دليل عقلى ودليل نقلى نبايد يافته خود معصوم را مورد بررسى قرار داد، بلكه بايد گفته او رامحور قرار داد كه بيش از مفهوم و علم حصولى چيز ديگرى نيست . البته اگر كسى حارثهبن مالك (1076) را طى كرد و خود را به علم شهودى نزديك كرد آنگاه ارزيابىعرفان با قرآن مى شود كه از سنجش كنونى ما بيرون است .
در بحث تفسيرى گذشت كه هدايت تشريعى همان راهنمايى از طريق وحى و قانونگذارىاست و راه مشخص و محدود آن دريافت قانون از قرآن كريم و سنت معصومان (عليه السلام )براى آگاهى به حلال و حرام الهى است و به آن ارائه طريق ، يعنى نشان دادنراه گفته مى شود . اما هدايت تكوينى كه از آن بهايصال به مطلوب ، يعنى رساندن به مقصود و مقصد تعبير مى شود مرز محدودىندارد . اكنون به برخى از آيات قرآن كريم كه ناظر به هدايت تكوينى است اشاره مىشود:
برخى از اين احكام از سنت معصومان (عليهم السلام ) و برخى از قرآن كريم استفاده مىشود؛ مثلا قرآن كريم هم ذكر نام خدا به هنگام ذبح حيوان را توصيه مى كند: (فاذكروااسم الله عليها) (587) و هم از خوردن گوشت حيوانى كه بدون ذكر نام خدا صيد ياذبح يا نحر شده است ، منع مى كند و لا تاءكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه (588) اثر اسماى لفظى خداى سبحان به پايه اى است كه حيوان پاك وحلال ، اگر بدون ذكر نام او كشته شود، مردار، حرام و آلوده مى شود . پس نام خدا بانامهاى ديگر يكسان نيست تا ذكر و عدم ذكرش تفاوتى نداشته باشد و يا تنها نيت وخطور ذهنى آنها كافى و كارساز باشد .