سموک

معنی کلمه سموک در لغت نامه دهخدا

سموک. [ س ُ ] ( ع اِ ) ج ِ سمک. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ). رجوع به این کلمه شود.
سموک. [ س َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. دارای 100 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات ، لبنیات. پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایعدستی آنان قالی ، قالیچه و پارچه بافی. ساکنین از طایفه طیبی هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

معنی کلمه سموک در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان طیبی سر حدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان .

جملاتی از کاربرد کلمه سموک

کهنه لرین سور سموکی دارتلوپ قورتولانون چول چوخاسی یرتلوپ