جملاتی از کاربرد کلمه سماعت
در سماعت مژده جانان رسد بوی پیراهن سوی کنعان رسد
بین انس و أنیس و أغان و غوانی هم سماعت ارغنونی هم شرابت ارغوانی
خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان جانرا بر آستین نه و بر دوست برفشان
چون تو بگیری شراب مرغ سماعت کند لاله سلامت کند، ژاله وداعت کند
زهره بنشاط آید چون یافت سماعت خورشید برشک آید چون دید جمالت
به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو چو اشتهای سماعت بود بگهتر گو
غزلی کز من گوینده سماعت باشد باصولی که درآن طبع کند کار بگو
تا نمیری ز حرص و شهوت و آز نشود گوش آن سماعت باز
ای آنکه برده ذوق سماعت ز خویشتن ترسم که آستین بزنی بر چراغ فیض
زهره به نشاط آید چون یافت سماعت خورشید به رشک آید چون دید جمالت