سماع کردن

معنی کلمه سماع کردن در لغت نامه دهخدا

سماع کردن. [ س َک َ دَ ] ( مص مرکب ) پایکوبی و رقص کردن :
از سحر حلال او ظریفان
کردند سماع با حریفان.نظامی.بلبل سماع بر گل بستان همی کند
من بر گل شقایق رخسار میکنم.سعدی.

معنی کلمه سماع کردن در فرهنگ فارسی

پایکوبی و رقص کردن

جملاتی از کاربرد کلمه سماع کردن

و فایدهٔ این حدیث و حکایت آن است که مرید را اندر غلبهٔ سماع، حال چندین بباید که سماع وی، فاسقان را از فسق باز دارد و اندر زمانه گروهی گمشدگان به سماع فاسقان حاضر شوند و گویند ما سماع از حق کنیم و فاسقان، بدانکه ایشان مر ایشان را موافقت کنند بر سماع کردن و فسق و فجور حریص‌تر شوند تا خود را و ایشان را هلاک کنند.
با این حال رازی، شرط سماع کردن مرید را حضور شیخ و غیبت اغیار می‌داند و اینکه مرید تا جایی که بتواند سماعش را فروخورد و تنها در حالتی سماع را برپا دارد که اختیار از او سلب شود.
با وجود مخالفان بسیاری که احمد غزالی در باب سماع داشت، برادرش، محمد غزالی سماع کردن او را عیب نمی‌دانست، حتی آن را ستایش می‌کرد.