معنی کلمه سماطین در لغت نامه دهخدا سماطین. [ س َ ] ( اِ ) قالی وپلاس. || پارچه خشن. || اطاقی که در اطرافش آینه نصب کرده باشند. ( ناظم الاطباء ).سماطین. [ س ِ طَ ] ( ع اِ ) تثنیه سماط، دورویه. دو رسته از درختان و مردم. ( از غیاث ) ( آنندراج ) : دورویه سماطین آراسته نشینندگان جمله برخاسته.نظامی.رجوع به سماط و سماطان شود.
جملاتی از کاربرد کلمه سماطین بر گرد مه ز عنبر ما هم زده سماطین چندین هزار خوبی پنهان بزیر زلفین دو رویه سماطین آراسته نشینندگان جمله برخاسته سراپرده به سدره سر کشیده سماطینی به گردون بر کشیده ز روم و ز ایران و از چین و زنگ سماطین صفها برآورده تنگ