سلکی

معنی کلمه سلکی در لغت نامه دهخدا

سلکی. [ س ُ کا ] ( ع ص ، اِ ) نیزه راست مقابل روی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کار درست و راست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). فی المثل : سلکی و لیست بمخلوجة؛ یعنی راست است نه کج. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سلکی در فرهنگ فارسی

نیز. راست مقابل روی . یا کار درست و راست .

جملاتی از کاربرد کلمه سلکی

دختر کوچکی به نام نیم بعد از ناپدید شدن مادرش در دریا، به همراه پدرش جک روسو محقق و اقیانوسشناس در یک جزیره زندگی می‌کند. او روزها را اغلب با پدرش، حیوانات دست آموزش مارمولکی به نام فرد، پلیکانی به نام گالیله و یک فوک به اسم سلکی یا خواندن کتاب ماجراهای الکس روور می‌گذراند.
برد سلکی ز مروارید شب تاب به یک رشته درون صد قطرهٔ آب
مردم روستای حاجی آباد پشتکوه دارای اصالت بختیاری از ایل چهارلنگ هستند. همهٔ مردم این روستا با گویش لری بختیاری صحبت می‌کنند و بسیاری از رسوم فرهنگی بختیاری را حفظ کرده‌اند. نام‌های خانوادگی سلکی،سرلکی،داودوندی،محمدنقی،موری،خوبرو و... از اهالی این روستا هستند.
این انیمیشن که بر اساس افسانه‌های فولکلوریک ایرلند ساخته شده است، برشی از زندگی آخرین سلکی را روایت می‌کند. در فرهنگ ایرلندی، سلکی موجودی است نیم‌انسان و نیم‌فُک که حافظ دریاست و روح موجودات غرق‌شده در آن را به ساحل می‌رساند. آخرین سلکی دختربچه‌ی ۶ ساله‌ای به نام سیرشا است که باید آواز مخصوصش را بخواند و طبیعت را از طلسم نجات دهد و نسل همنوعانش را هم حفظ کند، اما دختری که تا ۶ سالگی قادر به حرف زدن نبوده، چطور باید آواز بخواند؟ این‌ را باید در انیمیشن دید.
نظمش نتوان گفت، که سلکی ست ز گوهر هرسطری از آن در نظرم عقد لآل است
به سلکی یکی گوهر ناب بود بدو باز پیوست دری خوشاب
هر لحظه شود رمح تو در دست تو سلکی از بس که بچیند چه شجاع و چه جبان را
تیر خطی نبشت در سلکی تا بنان ترا کند کلکی