سلطان زاده

معنی کلمه سلطان زاده در لغت نامه دهخدا

سلطان زاده. [ س ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ، اِ ) زاده سلطان. فرزند سلطان :
هست لک لک بچه سلطان زاده گنجشککان
لایق است این نام بر گنجشک و بر لک لک بچه.سوزنی.

معنی کلمه سلطان زاده در فرهنگ فارسی

( صفت ) شاهزاده جمع : سلطان زادگان .

جملاتی از کاربرد کلمه سلطان زاده

۲۰۱۲: در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۲، یک بمب‌گذار انتحاری، از اعضای جبهه آزادی‌بخش انقلابی خلق در ناحیه سلطان زاده استانبول با انفجار خود یک مأمور ترکیه و یک پلیس را کشت. پلیس ملی ترکیه این بمب‌گذار را به عنوان ابراهیم کوهدار، عضو جبهه آزادی‌بخش انقلابی خلق شناسایی کرد.
خانه کاشفی مربوط به دوره پهلوی است و در شهرستان اصفهان، خیابان احمدآباد، بن‌بست سلطان زاده واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۸۴ با شمارهٔ ثبت ۱۲۳۱۴ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
کنفرانس در آخرین جلسه خود یک «کمیته هفت نفری» (حیدرخان، سلطان زاده، فتح اله زاده و دیگران) انتخاب کرد. از جمله تصمیمات مصوبه کنفرانس، لزوم کمک و مساعدت همه‌جانبه به جنبش دمکراتیک و رهایی‌بخش ملی در ایران بود.
سلطان زاده در ادامهٔ سخن رانی خود تئوری سرمایهٔ مالی هیلفردینگ را در تضاد با نظریهٔ مارکس می‌داند و او را مرتد و جای گاه تئوری اش را زباله‌دان تاریخ می‌خواند.
تو را دنیا همی‌گوید چرا لالای من گشتی تو سلطان زاده‌ای آخر منم لایق به لالایی
نمایندگان حزب کمونیست (بلشویک) روسیه، کمیته مرکزی حزب کمونیست ترکستان و شورای تبلیغات بین‌المللی خاور کمینترن افتتاح کنفرانس را تبریک می‌گویند. در کنفرانس، حیدرخان عمواغلی پیرامون وضع سیاسی و اقتصادی در ایران، علیخان زاده دربارهٔ تاکتیک حزب و مصطفی صبحی (بنیان‌گذار حزب کمونیست ترکیه، از شرکت کنندگان کنگره یکم کمینترن) دربارهٔ مسئله سازمانی و سلطان زاده (آوتیس میکائلیان) دربارهٔ تشکیل دسته‌های کارگری و شوراهای کارگری - دهقانی گزارش می‌دهند.
همی تا دست و دل باشد قوی از پشت مردم را دل و دستت قوی بادا به سلطان زاده اعظم